حال و هوای پنچره فولاد دارم
از کودکی این صحنه را در یاد دارم
شیرینی یاد تو در زیر زبان است
از بس برای تو دل فرهاد دارم
از صحن های مختلف قابش نمودم
تصویر گنبد را به هر ابعاد دارم
با هشت من دل بسته ام بر نمره بیست
گرچه ارادت بر همه اعداد دارم
باشد که من یک گوشهء صحنت نشینم
خیلی به دل بغض دم فریاد دارم
اصلا شعورم را بدون واو خواهی
با من بگو آقا که استعداد دارم
چیزی نمانده تا نماز مغرب آقا
خیلی هوای صحن گوهرشاد دارم
اول عنایات شما دوم عزیزم
عشق تو را صد شکر مادر زاد دارم
کجایی جوادم؟ بیا برس به دادم
شوق دیدن توست، اگر که جون ندادم
روی خاک حجره، تنهایی اشک میریزم
برای غریبیم گریه کن ای عزیزم
لحظه های آخر، نمیخوام،
رو پای تو سر بزارم
تا که مثل جدم
رو خاکها غریونه جون سپارم
اونکه تووی گودال، با شمشیر
گرگها به جونش افتادن
هر چی گفت که تشنه ام،
نامردا، یه قطره آب بش ندادن.
روی خاکها سرم،
روضهء آخرم،
وای حسین مادر ندارد.